
۲۴فریم – فرشاد رضایی: هر فیلمنامهای دو وجه دارد: نوشته شدن و خوانده شدن. تقریباً تمام کتابها و مطالب مرتبط با فیلمنامه درباره نوشتنش بودهاند. آیا فیلمنامه خواندن وجهی بیاهمیت است؟ منظور از فیلمنامه خواندن فقط خواندن فیلمنامههای چاپشده نیست بلکه خواندن فیلمنامهای برای ساختن، خواندن فیلمنامهای برای مشورت دادن و البته خوانده شدن فیلمنامهای است که خودمان نوشتهایم. این مطلب درباره وجهی مهم اما قدرنادیده در بحث فیلمنامه است؛ درباره مواجهه با فیلمنامه.
۱. چگونه درباره فیلمنامه حرف بزنیم
- اول فرم بعد محتوا
«اندیشمندان با تفسیر از هنر انتقام گرفتند.» – سوزان سانتاگ
از همان اول نروید سراغ «مفاهیم» و «معانی» و «پیام» فیلمنامه. شاید اصلاً اشتباه برداشت کرده باشید. حتی اگر درست هم تفسیر کنید نظرتان برای فیلمنامهنویس زمانی محترم میشود که بداند در فن نوشتن و داستانپردازی هم سررشته دارید. تقریباً همۀ آدمها میتوانند درباره پیام و معنای یک اثر حرف بزنند اما هر کسی نمیتواند درباره نقاط قوت پیرنگ یا نقاط ضعف شخصیتپردازی صحبت کند. در ضمن اگر اولین چیزی که در مواجهه با یک فیلمنامه به ذهن شما میرسد «پیام» یا «محتوا»ی آن باشد باید در نوع فیلمنامهخوانیتان تجدید نظر کنید. درباره این موضوع در بخش «چگونه فیلمنامه دیگران را برای ساخت بخوانیم» مفصلتر حرف خواهم زد.
- اول نقاط قوت بعد نقاط ضعف
«هر چه نوشتهام آثاری شخصی بودهاند. من فقط همین یک راه را برای نوشتن بلدم» – چارلی کافمن
هر فیلمنامهنویسی بخشی از افکار، عواطف و خاطراتش را در فیلمنامههایش پیاده میکند. پس عُلقهای شخصی به اثرش دارد. وقتی اثر را به شما میدهد تا بخوانید و دربارهاش نظر بدهید خودش را در آسیبپذیرترین حالت ممکن مقابل شما قرار داده است. پس اگر از همان اول نقاط ضعف را پشت سر هم ردیف کنید بلافاصله همراهی عاطفی و منطقی او را از دست میدهید. آدمها بهطور غریزی در برابر هجوم زره به تن میکنند. اگر بازخوردتان با حمله به نقاط ضعف شروع شود فیلمنامهنویس گوش و مغز و قلبش را زرهپوش میکند. شاید بپرسید پس در برابر فیلمنامههایی مملو از اشتباهات تکنیکی چه باید کرد؟
بهترین رویکرد آن است که حداقل یک نکته مثبت در فیلمنامهای که میخواهید دربارهاش حرف بزنید پیدا کنید و بازخوردتان را با آن شروع کنید. شاید آن نکته مثبت فقط یک تصویر یا یک دیالوگ کوتاه در اثری ۹۰ صفحهای باشد. با همان شروع کنید. بگذارید نویسنده بفهمد شما با حسن نیت اثرش را خواندهاید. بگذارید بداند که با ذرهبین در پی کوچکترین بارقه امید بودهاید. و بعد به هر نسبتی که به اثر نقد دارید سراغ نقاط ضعف یا اشتباهات تکنیکی بروید. این روش مشخصاً در مواجهه با فیلمنامهنویسان آماتور اهمیت بیشتری مییابد چون یک هجوم همهجانبه از سمت یک نفر ممکن است باعث شود آن فیلمنامهنویس تازهکار بهکل فیلمنامهنویسی را کنار بگذارد. نگذارید استعدادی که هنوز صیقل نخورده همان ابتدای کار تلف شود.
- کلیگویی نکنید
«تعمیم دادن همیشه خطرناک است، حتی این یکی.» – الکساندر دومای پسر
اگر فیلمنامهنویس، کارگردان یا علاقهمند به فیلمنامهنویسی هستید درباره فیلمنامه کلیگویی نکنید. آدمها به نوع حرف زدن شما درباره فیلمنامه دقت میکنند. اگر فیلمنامهای خواندید نگویید «مزخرف بود». کسی این حرف را جدی نمیگیرد. برای مزخرف بودن یک فیلمنامه باید حداقل درباره سه عنصر از عناصر اساسی فیلمنامه توضیحی کوتاه بدهید. مثلاً اگر بتوانید با صحبت از نقاط ضعف یک اثر در شخصیتپردازی، پیشبرد پیرنگ و دیالوگنویسی اطرافیانتان را قانع کنید که آن فیلمنامه «مزخرف» است دیگران میفهمند که شما براساس چه معیارهایی یک فیلمنامه را فاقد کیفیت میدانید. پس کلیگویی شما واجد یکی از این دو معناست: یا بیسواد هستید یا بیاصول. این بدین معناست که شما اگر معیارهای ارزیابیتان را بیان نکنید مخاطبتان با خودش میگوید یا اساساً با معیارهای زیباییشناسی بیگانهاید یا آنکه معیارهایتان در مواجهه با آثار مختلف متفاوتند. کارگردان کلیگو با فیلمنامهنویسان ضعیفتر کار خواهد کرد و فیلمنامهنویس کلیگو اساساً نمیتواند فیلمنامه خوب بنویسد چون داستان یعنی عداوت با کلیگویی.
۲. چگونه بازخورد فیلمنامه بگیریم
- مقاومت نکنید
«ترجیح میدهم به من حمله کنند تا آنکه نادیدهام بگیرند؛ چراکه بدترین اتفاق برای یک نویسنده آن است که دیگران در برابر اثرش سکوت اختیار کنند.» – ساموئل جانسن
فیلمنامهتان را به کسی دادهاید تا بخواند. پس از او نظر میخواهید. اگر دوست ندارید نظر منفی درباره اثرتان بشنوید باید در اصول حرفهایتان تجدیدنظر کنید. اولین قدم در گرفتن بازخورد از دیگران این است که پذیرا باشید. سعی نکنید به هر انتقادی بلافاصله جواب بدهید. بگذارید آدمها در حرف زدن با شما احساس امنیت بکنند. به نظرات منفی درباره اثرتان فکر کنید. سکوت شما با سکوت فردی که به شما بازخورد میدهد رابطه عکس دارد.
سعی نکنید آنچه را که «میخواستهاید» بگویید و مخاطب متوجهش نشده در فرآیند بازخورد گرفتن برایش توضیح دهید. اگر نتوانستهاید در نوشتارتان مفهوم را برسانید، رساندن مفهوم در گفتار به هیچ دردی نمیخورد. ساکت شوید و نوشتن را بیشتر تمرین کنید.
- از هر کسی بازخورد نگیرید
«آدم باید یا خیلی فاسد باشد یا قلب خیلی رئوفی داشته باشد که از همهچیز خوشش بیاید.» – گوستاو فلوبر
کسی که هرچه از شما میخواند بازخوردش جز تحسین نیست عملاً به شما بازخوردی نداده. بازخورد را بهانه افزایش اعتمادبهنفس خودتان نکنید. به سراغ کسانی بروید که به دانش و سلیقهشان اعتماد یا ایمان دارید. ممکن است آن فرد اصلاً فیلمنامهنویس خوبی نباشد اما خوب فیلمنامه بخواند و درست بازخورد بدهد. از آنهایی که در فیلمنامه به دنبال «پیام» هستند بازخورد نگیرید. بازخورد خوب بازخوردی است که حول محور فرم و تکنیک بچرخد. مثلاً این دو بازخورد کوتاه را مقایسه کنید:
الف) «اِیدز موضوعیه که دیگه زیادی دستمالی شده.»
ب) «اگه اطلاع از ابتلا به اِیدز رو از آخر پرده دوم بیاری آخر پرده اول چی؟»
هر دو بازخورد درباره استفاده از یک بیماری در فیلمنامهاند اما اولی به «چه» میپردازد و دومی به «چگونه».
از طرف دیگر برای گرفتن بازخورد به سراغ آدمهایی با سلیقههای هنری متفاوت بروید. اگر فیلمنامهای در ژانر وحشت نوشتهاید آن را هم به یک خورۀ فیلم ترسناک بدهید هم به کسی که اصلاً اهل تماشای فیلم ترسناک نیست. دلیلش آن است که اولی میتواند بازخوردهای خوبی درباره کلیشهها، قواعد ژانر، ارجاعات سینمایی و… بدهد و دومی چون نسبت به این ژانر شیدایی خاصی ندارد میتواند درباره ضعفها و قوتهای قوس شخصیت، کارکرد غافلگیری و تعلیق، خطاهای روایی و… به شما بازخورد بدهد.
- عجله نکنید
«نوشتن ماراتن است نه دوی سرعت.» – رابرت مککی
عدهای هستند که دوست دارند مدام به فیلمنامهنویس «ایده» بدهند. بگویند فلان کار را نکن و این کار را بکن. بهاصطلاح بهجای پیشنهاد «توصیه» میکنند. این افراد البته ممکن است ایدههایی درخشان به اثر اضافه کنند و به همین خاطر دوری از آنها لزوماً کار درستی نیست اما باید مراقب توصیههایشان بود. شما برای نوشتن فیلمنامهتان چندین ماه و شاید چند سال وقت گذاشتهاید. مدتها به طرح فیلمنامه فکر کردهاید و صحنهها را یک به یک انتخاب و حذف کردهاید. حالا کسی فیلمنامه را خوانده و ایدهای درخشان پیشنهاد کرده است. شاید یک آن با خودتان بگویید «چطور به فکر خودم نرسیده بود» و بلافاصله آن ایده درخشان را به فیلمنامه اضافه کنید و یک ماه بعد بفهمید که بهاصطلاح رانندهها فیلمنامه «یهدست» میکشد و این نشانهای است مبنی بر از دست رفتن «یکدستی» فیلمنامهتان.
عجله نکردن به معنی دُگم بودن نیست. پیشنهادها را بشنوید اما حلاجیشان کنید. هر تغییری در فیلمنامه باید با در نظر گرفتن تمام جوانب اثر اتفاق بیفتد. اگر بعد از اتمام نسخه اولیه فیلمنامه کسی به شما پیشنهادی داد که بخش مهمی از پیرنگ یا شخصیت را عوض میکرد و آن پیشنهاد را اِعمال کردید و فیلمنامهتان بسیار بهتر شد خوش به حال فیلمنامهتان اما بعد از آن بروید و دوباره یک کتاب فیلمنامهنویسی بخوانید چون اگر تا مرحله نوشتن فیلمنامه کامل به ضعفی چنان بزرگ در ساختار فیلمنامهتان پی نبرده بودید کُمِیت فیلمنامهنویسیتان لَنگ میزند.
۳. چگونه فیلمنامه دیگران را برای ساخت بخوانیم
- کلمه مهمتر از حرف است
«من همیشه به دنبال قصهام.» – وینسنت مینهلی
اگر دنبال حرف فیلمنامه هستید کارتان بهعنوان کارگردانی که میخواهد فیلمنامههای دیگران را بسازد بسیار سخت خواهد شد. فیلمنامه خوب را میتوان با توجه به قصه یا به زعم من «کلمه» شناخت اما انتخاب فیلمنامه براساس «حرف» آن ختم به آثاری میشود که حجم زیادی از تولیدات سینمای ایران را تشکیل میدهند. شما در مقام کارگردان باید اول از همه فیلمنامه را براساس قصهاش ارزیابی و انتخاب کنید. و آن وقت قدم بعد حرف و محتوا و پیام خواهد بود. به این ترتیب شما از میان چند قصه خوب میتوانید آن یکی را که به ذهنیت و باورهایتان نزدیکتر است از آن خود کنید. اما این چرخه بهصورت معکوس جواب نمیدهد.
از طرف دیگر سعی نکنید قصهای خوب با پیامی مخالف باورهایتان را به قصهای همخوان با باورهایتان تبدیل کنید. پیام قصه از دل جزئیات و روند علت و معلولی آن بیرون میآید و نمیتوان فیلمنامه را به آن چیزی تغییر داد که «دلتان» میخواهد. فیلمنامهنویس با انتخاب این شغل اساساً پذیرفته است که در فرآیند خلق اثرش نظرات کارگردان یا تهیهکننده را گوش دهد و بعضاً اِعمال کند. دیگر کاری نکنید که از همکاری با شما دلزده شود. اگر فیلمنامهای را دوست دارید اما لازم میبینید تغییرات زیادی در آن اِعمال شود تا بتوانید بسازیدش پس آن فیلمنامه را کنار بگذارید و بروید فیلمنامهنویسی یاد بگیرید یا آنکه فیلمنامهای پیدا کنید که نیاز به خراب کردن و از نو ساختن نداشته باشد.
اگر فیلمنامههایی را که میخواهید کارگردانی کنید بر مبنای قصهشان بخوانید و انتخاب کنید مطمئناً در پایان دوران فیلمسازیتان کارنامهای پربارتر خواهید داشت. هر قصه خوبی چندین حرف و پیام دارد. مطمئن باشید که ساختن قصههای خوب در نهایت آن «حرف»هایی را که دغدغه شما بوده به مخاطب پیگیرتان منتقل خواهد کرد. این حقیقت را میتوانید در مجموعه آثار استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیزی یا دیوید فینچر ببینید. آنها فیلمنامههای دیگران را میسازند، قصههای متفاوتی روایت میکنند اما در نهایت فیلمسازانی با کارنامهای «یکپارچه» و مضامین «مشترک» تلقی میشوند.
- جنگ اول بِه از صلح آخر
«صبر و تأنی در همه کاری پسندیده باشد مگر در صدماتی که اگر تأخیری افتد تدارک آن فوت شود.» – سعدی
فیلمنامهای را خواندهاید و قصد ساختش را دارید اما مشکلاتی در اثر میبینید. مشکلات را با فیلمنامهنویس حل کنید. با فیلمنامهای که صددرصد قبولش ندارید به سر صحنه نروید. کوچکترین مشکلات یا اختلاف نظرها در فیلمنامه موقعی که مقابل دوربین بیایند بهاندازه پرده سینما بزرگ میشوند. پس وقتی فیلمنامهای را برای ساخت خواندید و عاشقش شدید به این نکته توجه داشته باشید که اگر مشکلی در آن میبینید (چه تکنیکی، چه سلیقهای و چه مفهومی) آن را با فیلمنامهنویس در میان بگذارید. اگر هیچیک از دو طرف نتوانست دیگری را قانع کند دو راه بیشتر باقی نمیماند: الف) اقناع یکی از دو طرف، ب) نساختن فیلمنامه. شما بهعنوان کارگردان حق ندارید بدون اطلاع فیلمنامهنویس تغییری در فیلمنامه ایجاد کنید یا صحنهای را بهکل متفاوت با آنچه او نوشته بگیرید. فیلمنامه را یک بار با قلبتان و یک بار با مغزتان بخوانید. اسیر شیفتگی نشوید اما اگر فیلمنامهای شیفتهتان کرد کمی به فیلمنامهنویس اعتماد کنید و راحت از دستش ندهید.
دیدگاهتان را بنویسید