
۲۴ فریم – نوید نوری: زن پس از بیرون آمدن از حمام متوجه میشود همسرش در خانه نیست، سراسیمه به دنبال او میگردد و در نیمهی شب در خیابان به دل تاریک خیابان میزند. داستان همینقدر ساده است و قرار نیست ما را با پیچیدگی ویژهای مواجه کند. فیلم بیشتر از مخاطب میخواهد ذهن فعالی داشته باشد و در ساخت فیلم شرکت کند. سعید جعفریان فیلم را پر از جای خالی گذاشته که ذهن مخاطب را به انتخاب وادار کند، جای خالیهایی که البته در نهایت موجب خلا ساختاری در فیلم نمیشوند، فیلم تمام چیزهایی را که باید بیان میکند.
تاریکی به واقع روایت بازگشتن به مقولهی شر است، نوعی ستایش از نیمهی تاریک و امر منفی. از اولین پلانها دنیای روشن و پزتیو زن، دنیایی گرفته و محبوس است. اگرچه بخار حمام برای ما احتمالا نشانهی ورود به دنیای خیالی زن است، اما از طرفی یادآور مکانی است که نفس کشیدن در آن سخت است. کمی بعد تاکید کارگردان با نشان دادن یک شاپرک که در حباب چراغ گیر افتاده است، به ما میگوید که اشتباه نمیکردیم. رفت و آمد پلانها بین نگاه او و موجود گیر افتاده در حباب لامپ آن هم در دقایق ابتدایی برای ما نزدیک کردن زن است به موقعیت در بند بودن. روشنایی چراغ امری ضروری است که موجود نیازمند نور را به سوی خود میخواند، چیزی که نهایتا باعث حبس شدنش در حباب میشود و موجود دنبال کنندهی نور را تبدیل به امر تاریک در تابش نور میکند، امری که به مثابهی خلل یا شکافی در وضعیت موجود است.
روشنایی امری بازدارنده است، بازدارنده نسبت به تاریکی، برای همین جدا شدن از خانه و روشنایی آن، رفتن به سوی تاریکی است، جایی که امر بازدارنده (نور-روشنایی) توان مقابله با تاریکی را ندارد.
مساله دقیقا ورود به تاریکی ، بیرون آمدن از حباب و دل روشنایی برای آزاد شدن از بند و آزادانه در تاریکی بال زدن است. زن در گذر از تاریکی به رهایی میرسد، همانجایی که میل او آزادانه شروع به زیست میکند و دیدن مردی که به او آزادانه ابژهی میل را تعارف میکند. این که به واقع او مردی است از جنس تاریکی یا تنها تجسم خیالی میل اوست، فرقی نمیکند؛ مرد دروازهی عبور به سوی رهایی بخشی است.
رهایی برای زن تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد، که او یکبار از حباب روشن خود بیرون بیاید و گام در تاریکی مطلق بگذارد. عبور از تاریکی تنها راه رستگاری اوست، او که محکوم به ندیدن تاریکی است.
یکی از بهترین تمثیلها خانهای خالی و تماما روشن است که مرد به زن پیشنهاد میدهد که با هم به آنجا بروند و در نهایت همان مکان را برای انتظار کشیدن انتخاب میکند. زن اگر به خیابان و به سوی تاریکی نمیرفت هرگز چنین جایگاه روشنی را پیدا نمیکرد، جایگاه روشن همان جایی است که ابژهی میل انتظارش را میکشد، همان چیزی است که زن را در آخرین لحظهی فیلم به تردید میاندازد به او امکان انتخاب میدهد. امکان انتخاب آزادانهای که خود برگرفته از زدن به دل تاریکی است.
تاریکی در ستایش شر برای آزادی است، در ستایش هرچیزی که ما را از روشناییهایی که در آن محبوس شدیم برهاند، هر امر منفیای که به دل وضعیت شکاف بیاندازد و باعث اختلال شود. این اختلال در بدنهی وضعیت موجود امکان رادیکال تغییر را برای ما فراهم میآورد، امکانی که در قصه برای زن بوجود میآید.
سینمای جعفریان شاید در فیلم تاریکی سینمای سادهای بنظر برسد که قصد بیان روایت سادهای را دارد، ولی فیلم امر شخصی را به امر کلی گره میزند، با همان تکنیکها و دکوپاژهای سادهای که احتمالا خیلیهای دیگر امکان اجرایش را داشتند. جعفریان تمام دنیای ساده و مینیمال فیلماش را تبدیل به فرم روایی خود کرده است.
دیدگاهتان را بنویسید