
۲۴ فریم – سرویس آموزش: نهمین یادداشت از مجموعهی «فریمها» به فیلم کوتاه «زرد خالدار» اختصاص یافته است. مدیریت فیلمبرداری این اثر به عهدهی «حامد حسینی سنگری» بوده که در نوشتهای تجربیات خود را در فیلمبرداری این فیلم کوتاه با ما به اشتراک گذاشته است.

فکر میکنم بهتر باشه از آخرین قاب فیلم شروع کنم. یکی از قابهایی بود که توی روزهای عکاسی پیدا شد. انعکاس همزمان تصویر کج و معوج شدهی شهر و ساختمانهایش با تصویر تغییر شکل داده شدهی شخصیت فیلم. شخصیت و رویاپردازی او جایی کامل میشد که می بایست بدن او از انعکاسش در تصویر شهر فاصله میگرفت. از تمام اشیاء تعریف شده و قراردادی جدا میشد، تمام عناصر موجود جهان واقیعت را کنار میزد تا به واقعیتی که خود، قصد ساختن آن را داشت برسد. واقعیتی که از یک خیال شروع شده بود و در طول روزها و ماه ها آن را پر و بال داده بود. آنقدر آن را در ذهن پرورانده بود که حتما شبهایی خواب آن را دیده و حتما در تنهاییاش، بارها ویژگیهای ظاهری شخصیت خیالی را ساخته و پرداخته بود. این قاب جاییست که او با مهمان ذهن خود ملاقات میکند. جایی که فارغ از تمام دغدغهها او با تنهاترین میل خود روبرو میشود و این بار رویای خود را در هیئت یک شکل واقعی، واقعیتر از همیشه میبیند و آن را لمس میکند.
این ملاقات پیش زمینهای نیاز داشت. او میبایست در لحظهای، به سرعت یک صاعقه همه چیز را رها میکرد. لحظهای که از انجام کارهای تکراری خسته شده بود. اینجا نزدیکترین جایی بود که به او نزدیک شده بودیم، جایی که چشمان او برایمان اهمیتی بسیار مهم داشتند و به خوبی میشد آسمان را در چشمان او پیدا کرد. چشمهای او دریچهی این دنیا و دنیای دیگر – دنیای بعدی بودند.

بعد از این دو، باید از یک قاب دیگر در یک سوم ابتدایی فیلم گفت. جایی که او مشغول زندگی روزمره بود. در حال آماده شدن برای انجام کار همیشگی. او مقابل عروسک بیجان و کاغذی خود در خانه ایستاده و در حال ترمیم تکههای آسیب دیده بود. این قاب با تمام تفاوتها، شباهتی با قاب نهایی داشت. جایی که او، تنِ شخصیت خیالی خود را لمس میکرد. شخصیت دختر در سمت راست قاب و شخصیت خیالی- واقعی در سمت چپ قاب.
از همینجا بهانهای پیدا میکنم برای چرایی قاب بندیها.
قابهایی با فضاهای خالی بسیار. این فضاهای خالی بسیار، ارزشیست که ما برای تخیلات او قائل میشویم. جایی که ما به احترام مهمانِ ذهن او، قابهایمان را بازتر انتخاب میکنیم تا فضا به قدر کافی وسیع باشد برای مهمانی که قد بلندی دارد و هیکلی بزرگ. این شخصیت خیالی (از نظر ما خیالی) همواره در کنار اوست. گاهی ایستاده، گاهی نشسته در کنارش و گاهی همراه با او در شهر قدم میزند. ما در تنهایی او نفوذ کردهایم اما در سکوت برای ذهن رویاپرداز او احترام میگذاریم و سکون و تعادل موجود در قاب بندیها را از زندگی او الهام میگیریم. این قاببندیها تاثیر گرفته از فضایی بود که باران سرمد پیش از عکاسی در لوکیشنها مد نظر داشت.

شخصیت فیلم دنیای محدودی برای خود ساخته و در آن زندگی میکرد. به مکانهایی میرفت که خود از قبل انتخاب کرده و افرادی را میدید که خود دوست داشت. شخصیت مستقلی داشت و جهان را از دریچهی نگاه خود میدید. پس او یک دریچهی مستقل برای نگاه کردن داشت، چیزی شبیه به یک کادر. این کادر به دلیل محدودیتهای او، کادری بود بستهتر و متفاوتتر از آنچه که دیگران میدیدند. به همین خاطر می بایست یک کادر (aspect ratio) مختص جهان او انتخاب می شد و این کادر حتمن به مربع نزدیک بود تا قابی عریض. کمی قبل تر گفتم مهمان او قدی بلند و هیکلی بزرگ داشت، پس باید تصویر به سمت بالا کشیده می شد و از انتخاب قابی عریض فاصله می گرفت. افرادی را که او ملاقات می کرد، کودکان بودند. او مستقیم با روحیه ی آنها سر وکار داشت و گویی در کنار آن ها تنها جایی بود که احساس راحتی می کرد. پس جهانِ کودکان، جهان او نیز بود. دنیایی پر از رنگ، درخشان و سفید. سایه ها در رقیق ترین اندازه حضور داشتند، تا جایی که با کم رنگ شدنشان لطمه ای به بعد تصویر وارد نکنند. سایه ها جایی در زندگی او نداشتند و اگر انتخابی بود، نور و روشنایی بود تا سیاهی. به همین علت سراغ لنزهایی باید می رفتم که این دو خصوصیات را همزمان در خود می داشتند: کنتراست پایین و وضوح بالا.
در ابتدا فضای بصری فیلم با چند تصویر از طرف باران سرمد شروع شد و بعد مثل همه ی کارهای دیگر، ما شروع کردیم به جمع آوری یک آرشیو تصویری از کارهای هنرمندان دیگر و بعد پرداخت به جزئیات. معمولا چیزهایی که در این آرشیو ها جمع می کنیم تصاویر نقاشی، قاب هایی از چند فیلم یا موزیک ویدئو و یا عکسی از عکاس های معروف یا حتی ناشناس و گاهی هم شاید چند قطعه موسیقی که مکمل تصاویر هستند و خود تصویر می سازند. آرشیو بصری، تنها برای الهام گرفتن از دیگر هنرمندان کاربرد دارد. در همین مرحله چند روزی عکاسی در تمام لوکیشن های مورد نظر، در ساعات و آب و هوای مختلف و زوایای گوناگون.
– کادر اصلی و انتخاب دامنه ی سایه ها و روشنایی ها ( البته بصورت میانگین) و چند استوری برد که در مراحل قبل از فیلمبرداری تهیه شده بود بهمراه چند عکس از آرشیو تصویری در انتها آورده شده است.
در آخر، یک ایمیل برای خواننده ی متن نوشتم تا در صورتیکه نظر دیگری دارد من را مطلع کند. چیزهایی که گفته شد، قطعی نیست و تنها نگاه من به این موضوع بود که بخشی از آن سعی شد با یادآوری از روزهای پیش تولید نوشته شود و بخشی از آنها از زبان حال امروز بود.
Email: HSANGARI70@GMAIL.COM


تعدادی از عکس های گرفته شده در یکی از لوکیشنها:



تعدادی از آثار آرشیو شده از هنرمندان دیگر:
تعدادی از استوری بردها :
دیدگاهتان را بنویسید