صفحه اصلی - مقاله و گفت گو - مجموعه مطالب آسیبشناسی سینمای کوتاه ایران – ۳: بیتوجهی به ژانر، ضرورت دراماتیک و قصه گویی

۲۴ فریم – آریان گلصورت: در این مجموعه مطالب به آسیبشناسی سینمای کوتاه ایران میپردازیم. این آسیبها میتوانند مربوط به خود فیلمها باشند و یا فضای رسانهای و مسائل مدیریتی و نظارتی. امیدواریم با نظراتتان ما را همراهی کنید و موضوعات مطالب آینده را پیشنهاد دهید.
بیتوجه به ژانر، ضرورت دراماتیک و قصه گویی
لزوم مطالعه تاریخ سینما و توجه به سیر تحول قابلیتهای بیانی سینما و همچنین به روز بودن باعث میشود که فیلمساز بتواند سطح تواناییهایش و نسبت آن با مناسبات امروز سینمای ایران و جهان را به درستی بسنجد. بدون شناخت کافی نمیتوان در یک حرفه موفق بود و اتفاقا همین شناخت از تاریخ و زبان سینما است که تکلیف ما را با یک سری از خط کشیهای دست و پا گیر روشن میکند. مدتها در فضای نقد ایران این معضل وجود داشت که عدهای تلاش یک فیلم برای سرگرم کننده بودن را نکته منفی در نظر میگرفتند و آن را برابر با سطحی بودن اثر قلمداد میکردند. هنوز هم هستند افرادی که میخواهند ضعفهای خود را با چنین نظریههای تاریخ مصرف گذشتهای بپوشانند و فیلمهای ابتر و غیر قابل دیدن را با برچسبهایی چون فیلم هنری و یا روشنفکرانه به خورد مخاطب دهند. فیلمساز وقتی نمیتواند قصه بگوید، شخصیت بسازد، ریتم را به درستی حفظ کند، از ظرفیتهای ژانری بهره ببرد و یا در نهایت مخاطب را با خود همراه کرده و تحت تاثیر قرار دهد، ادعا میکند که اثرش هنری و روشنفکرانه است و مخاطب را به نفهمیدن و سینما نشناختن متهم میکند. در صورتی که مرور سینمای افرادی چون نوری بیلگه جیلان نشان میدهد که اتفاقا میتوان هم در قله سینمای به اصطلاح روشنفکرانه ایستاد و هم سرگرم کننده و طناز بود و با طیف گستردهای از مخاطبان ارتباط برقرار کرد. از طرفی فیلمهایی که تلاش میکنند به الگوهای ژانری وفادار باشند نیز توسط عدهای کوچک شمرده میشوند. در حالی که درست بهره بردن از الگوهای ژانری نشانه توانمندی فیلمساز است. معمولا آنان که ساخت فیلمهای مثلا اکشن و یا ترسناک را به تمسخر میگیرند، خود در کارگردانی یک سکانس اکشن و یا تعلیقآور ناتواناند و همین ناتوانی آنها را به سمت ساخت فیلمهای ایستا و دم دستی سوق میدهد. فیلمهایی که در آنها دکوپاژ معنی نمیدهد (پلانهای اندک ولی طولانی و بدون منطق دراماتیک) و تلقی فیلمساز از میزانسن فراتر از کپی دست چندم نمونههای جشنواره پسند خارجی نمیرود. اتفاقا سینمای ما برای پیشرفت و ترمیم ارتباطاش با مخاطبان باید بیش از اینها به ظرفیتهای ژانری توجه کند تا بتواند فیلمهای سرگرم کننده و متنوعی را به ویتریناش اضافه کند. فیلم کوتاه اتفاقا فرصت مناسبی برای سر و کله زدن با عناصر ژانری و تلفیق آنها با یکدیگر است و این فرصت را در اختیار فیلمساز قرار میدهد که بیش از اینها ظرفیتهای زبان سینما را کشف کند. این آفت بزرگی است که برخی تلاش در جهت ساخت فیلم کوتاه در قالب ژانر را حقیر میشمرند و برای چنین آثاری در مقابل فیلمهای حوصله سر بری که صرفا خیال میکنند عمیق، پیچیده و چند لایه هستند ارزشی در نظر نمی گیرند. درست و جذاب قصه گفتن دشوار است و یکی از مهمترین دلایل اینکه بسیاری از فیلمهای سینمای کوتاه ایران خط داستانی کمرنگی دارند و از قصه گفتن فرار میکنند، ناتوانی در روایت قصه و عدم شناخت اصول داستان گویی است و نه چیز دیگر. از طرفی یکی از مهمترین دلایل اینکه بسیاری از فیلمهای سینمای کوتاه ایران به سراغ دوربین روی دست سرگردان و یا پلان های طولانی و میزانسنهای ثابت میروند نیز ناتوانی در کارگردانی است و نه حاصل یک نگاه و استایل شخصی. حاصل کار چنین فیلمسازهایی میتواند معیار خوبی باشد برای سنجش اینکه آیا آنها به ضرورت دراماتیک و یا فرمی چنین استراتژیای را انتخاب میکنند و یا از سر ناتوانی و تنبلی. بنابراین بهتر است از نگاههای محدود کنندهای چون فیلم کوتاه صرفا ایده محور است، فیلم کوتاه جای قصه گفتن و شخصیت پردازی نیست و یا ژانر متعلق به سینمای بلند است فاصله بگیریم و صورت مسئله را درست تعریف کنیم.
این مجموعه مطالب را میتوانید از اینجا دنبال کنید.
دیدگاهتان را بنویسید