
۲۴ فریم – آریان گلصورت: اغلب فیلمهای استنلی کوبریک، این فیلسوف هنر هفتم و نابغه پیشرو، آثاری پر رمز و راز و پیچیده هستند. ویژگیای که باعث شده هنوز هم کارشناسان و علاقهمندان سینما به بررسی وجوه مختلف این آثار بپردازند و فیلمهای او را از زوایای متفاوت مورد تحلیل قرار دهند. مستند اتاق ۲۳۷ (رادنی آشر/۲۰۱۲) با محوریت تعدادی از همین تحلیلها ساخته شده است. تحلیلهای قابل و جالب توجهی درباره فیلم درخشش (۱۹۸۰)، که از آثار شاخص کوبریک به حساب میآید. درخشش فیلمی است که در زمان اکراناش، برخی از طرفداران کوبریک را ناامید کرد. طرفدارانی که فیلم را در حد و اندازههای کارنامه درخشان این فیلمساز بزرگ نمیدانستند و اعتقاد داشتند درخشش چیزی نیست جز یک فیلمِ ترسناکِ خوشساخت بر اساس یکی از کتابهای استفن کینگ. در سوی دیگر ماجرا هم بودند کسانی که درخشش را فراتر از یک فیلم ترسناکِ معمولی به حساب میآوردند و برای آن ارزشی در حد و اندازههای شاهکارهای دیگر کوبریک قائل بودند. سالها گذشت و زمان ثابت کرد که حق با گروه دوم بوده است. گروهی که اعتقاد داشتند در درخشش چیزی هست که آن را نمیتوان در فیلمهای دیگر ژانر وحشت پیدا کرد.
میدانیم که درخشش داستان مردی را به تصویر میکشد که تحت تاثیر فضای رازآلود حاکم بر هتلی که در آن زندگی میکند قرار گرفته و در فرایند خلق اثر هنریاش نیز دچار مشکل شده است، شرایطی که او را به جنون میکشاند. جنونی که منجر میشود مرد تلاش کند همسر و فرزند خود را به قتل برساند. این میتواند یک داستان ایدهآل برای ساخت یک فیلم ترسناکِ موفق باشد. با این وجود در درخشش چیزی وجود دارد که آن را شبیه به یک کابوس مبهم میکند. این فیلمی است که به جای اینکه ما را با ترساندن از سر جایمان بلند کند، طوری توی دلمان را خالی میکند که در صندلیهایمان فرو برویم. حس وحشتی که با دیدن درخشش به سراغ مخاطب میآید، او را از لحاظ ذهنی کاملا درگیر کرده و تا مدتها تاثیرش از بین نمیرود. نمیتوان جواب مشخصی برای اینکه دقیقا چرا این فیلم چنین تاثیر غریبی بر مخاطباناش میگذارد پیدا کرد. به هر حال درخشش فیلمی است که به علت نقاط مبهم فراوان، هنگام تحلیل تاحدی غیر قابل فهم میشود. با این وجود مستند اتاق ۲۳۷ تلاش میکند با تلفیق صحبتهای برخی از طرفداران افراطی درخشش و تصاویری از خود فیلم و پشت صحنه آن، برخی از این نقاط مبهم را روشن کرده و به بررسی وجوه پنهان این فیلمِ کوبریک بپردازد. این مستند ۹ بخش دارد که در هر کدام از این بخشها، به سرنخهایی در جهت آشکار شدن برخی از مضامین پنهانِ درخشش اشاره میشود. به طور مثال در یکی از این بخشها به این نکته اشاره میشود که در حقیقت درخشش فیلمی است در مورد نسلکشی سرخپوستها توسط دولت آمریکا.
ادعایی که برخی از افراد مصاحبهشونده تلاش میکنند آن را به کمک نمادهایی که کوبریک در فیلماش مورد استفاده قرار داده به اثبات برسانند. یا در بخش دیگر، این بحث پیش کشیده میشود که شخصیت جک تورنس (جک نیکلسون) در واقع نمادی از هیتلر است و درخشش فیلمی در مورد هولوکاست. طرفدار این تئوری نیز برای اثبات ادعای خود، به چند نکته از جمله ارجاعات فیلم به عدد ۴۲ (سالی که دولت آلمان نازی ساخت کمپهای کشتار دسته جمعی یودیان را آغاز کرد) و شکلِ برندِ آلمانی ماشین تحریر جک (که پرچم حزب نازی را به یاد میآورد) اشاره میکند. ماشین تحریری که در فیلم یکی از عوامل اصل دیوانگی جک و روی آوردنش به خشونت است. البته این مستند تنها به جنبههای مضمونی درخشش نمیپردازد و تلاش میکند نکات فرمی را نیز مورد توجه قرار دهد. نکات فرمیای که البته نمونه اغلبشان را میتوان در آثار دیگر کوبریک نیز مشاهده کرد. به عنوان مثال بخشهایی از این مستند به تحلیل ساختار پرجزئیات و تایمینگهای حیرت آور فیلم اختصاص دارند و یا نحوه استفاده نبوغ آمیز کوبریک از معماری را مورد بررسی قرار میدهند. در یکی از بخشهای جذاب این مستند نیز به این بحث اشاره میشود که چطور کوبریک تلاش میکند به وسیله میزانسن، بر ناخودآگاه مخاطب تاثیر بگذارد. به طور مثال در میان یک سکانس دو نفره با حضور جک و وندی (شلی دووال)، صندلیای که در پسزمینه تصویر جک قرار دارد به طور ناگهانی غیب میشود. اتفاقی که مخاطب هنگام دیدن فیلم، به این علت که بر دیالوگهای جک متمرکز است، به راحتی نمیتواند متوجه آن شود. با این وجود چنین ترفندهایی باعث میشوند که به مرور حس استرس در ناخودآگاه مخاطب ایجاد شود، بدون آنکه او شاهد اتفاق خاصی باشد. احتمالا به همین دلایل هم هست که هنگام دیدن درخشش، حس هراس و ناامنیای ما را در بر میگیرد که دقیقا نمیدانیم علت آن چیست. با این وجود شاید جالب توجهترین بخش این مستند مربوط به همان تئوری توطئهای باشد که ادعا میکند فیلمی که دولت آمریکا از لحظه قدم گذاشتن نیل آرمستراگ بر سطح کره ماه برای سراسر دنیا به صورت زنده به نمایش گذاشت، جعلی بوده و توسط استنلی کوبریک در یکی از استودیوهای هالیوود و به صورت کاملا محرمانه ساخته شده است. میدانیم که در سالهای جنگ سرد و نبرد میان آمریکا و شوروی، اینکه کدام یک از این دو قدرت جهانی میتوانند برای اولین بار فضاپیمایی را به ماه بفرستند، به یکی از بحثهای داغ دنیا تبدیل شده بود. در آن شرایط، آمریکاییها که نمیخواستند مقابل شوروی کم بیاورند، بالاخره در سال ۱۹۶۹، فضاپیمای آپولو ۱۱ را به ماه فرستادند. فضاپیمایی که موفق شد برای اولین بار بر سطح ماه فرود بیاید. پس از این اتفاق، شوروی که پذیرفتن شکست برایاش دشوار بود، واکنشهای متفاوتی از خود نشان داد. واکنشهایی که برخی از آنها، اساسا این موفقیت آمریکا را زیر سوال میبردند. روسها ادعا میکردند که فیلم فرود آپولو ۱۱ بر سطح ماه جعلی و ساختگی است. ادعایی که البته هیچوقت ثابت نشد. با این وجود هنوز هم عدهای، حتی در خود آمریکا، معتقدند که آن فیلم جعلی بوده و این موضوع نیز دلیلی بر دروغ بودن کل ماجرا نیست. این افراد اعتقاد دارند که ناسا موفق شده فضاپیمایی به ماه بفرستد، اما برای افزایش بعد تبلیغاتی این موفقیت، به فیلمی نیاز داشته که آن را به صورت محرمانه و با کمک هالیوود تولید کرده است.
فیلمی که کارگردانی آن تنها از نابغه توانمندی چون کوبریک بر میآمد. طرفداران این تئوری معتقدند کوبریک این فیلم را بلافاصله پس از به پایان رساندن فیلمبرداری ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی (۱۹۶۸) ساخته است. گویی در آن سالها میان کوبریک و ناسا معاملهای محرمانه صورت میگیرد. معاملهای که بر اساس آن، ناسا موظف بود خواستههای کوبریک را در جهت جامه عمل پوشاندن به ایده بلند پروازانه ساخت ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی فراهم کند، به این شرط که او نیز فیلمِ فرود بر ماه را برایشان بسازد. البته ناسا بارها این ادعاها را تکذیب کرد و همه آنها را شایعه و ساخته ذهن افراد دانست. اما ماجرا وقتی جالب میشود که بدانیم کوبریک حدود ۱۰ سال پس از این ماجراها، در فیلمی چون درخشش، به قضیه آپولو ۱۱ اشاره کرده است. اشارههایی که مستند اتاق ۲۳۷ آنها را مورد بررسی قرار میدهد و به نتایج جالبی نیز میرسد. در این مستند یکی از مصاحبهشوندهها با تفسیر و کنار هم قرار دادن چندین ارجاع بصری، به این نتیجه میرسد که کوبریک در این فیلم دست به اعترافی تاریخی زده است. اعتراف به اینکه او بر اساس قراردادی که با دولت آمریکا داشته، فیلمِ فرود آپولو ۱۱ بر سطح کره ماه را کارگردانی کرده است. قراردادی فوق سری که کوبریک حق نداشته در مورد آن حتی با همسرش نیز صحبت کند. به طور مثال ما در درخشش شاهد این هستیم که در یکی از معروفترین سکانسهای فیلم، شخصیت پسر بچه (دنی لیوید) در حالی که لباسی با طرح آپولو ۱۱ را بر تن کرده، به همان اتاقِ مرموز شماره ۲۳۷ نزدیک میشود، اما نمیبینیم که وارد اتاق میشود یا خیر. نکته جالب این است که فاصله زمین تا ماه ۲۳۷ هزار مایل است و روی برگهای که در فیلم به کلید در اتاق آویزان است به گونهای عبارت «روم نامبر» نوشته شده که بتوان آن را به عبارت «مون روم» یا همان اتاق ماه تعبیر کرد. نکته دیگر نیز این است که شماره این اتاق در رمان کینگ ۲۱۷ بوده و کوبریک به این بهانه که مدیر هتلِ محلِ فیلمبرداری از او خواسته تا شماره اتاق را عوض کند، آن را به ۲۳۷ تغییر داده است. درحالی که آن هتل اصلا اتاق ۲۱۷ ندارد که مدیرش بخواهد بابت آن نگران باشد. از طرفی با توجه به دقتی که از کوبریک در ساخت آثارش سراغ داریم، بعید است که همه این نشانهها کاملا اتفاقی کنار هم قرار گرفته باشند. نشانههایی که تنها به یک سکانس فیلم محدود نمیشوند و مشخص است که کوبریک آنها را برای رساندن مفهوم خاصی در فیلماش قرار داده است.
باید اعتراف کرد در اینکه کوبریک قصد داشته با درخشش بگوید که او فیلم آپولو ۱۱ را ساخته، نمیتوان شک کرد. حال اینکه همه این نشانهها و نمادها میتواند یک شوخی و بازی از طرف استاد باشد، خود بحث دیگری است. با این وجود شکی نیست که در پس درخشش کوبریک، معانی و رازهای پنهان فراوانی نهفته است. گویی با فیلمی طرف هستیم که تنها ویترین و ظاهر آن مربوط به رمان استفن کینگ است و در لایههای پنهان آن داستانهای دیگری جریان دارد. این فیلمی است درباره خشونت انسان در طول تاریخ بشریت. فیلمی بسیار شخصی که میتوان جلوههای مختلفی از شخصیت کوبریک و دغدغههایش را در آن پیدا کرد. در درخشش با نشانههای فراوانی طرف هستیم که فیلم را به یک لابیرنت تبدیل کردهاند. این کاملا فرق میکند با نمادپردازی معمول در فیلمهای دیگر. اینجا کوبریک فیلم را به گونهای کدگذاری کرده تا بتوان از سطوح مختلف آن، مفاهیم متفاوت کشف کرد. به همین دلیل هم هست که درام فیلم بدون در نظر گرفتن تمامی نشانهها و ارجاعات موجود، بینقص است. استنلی کوبریک فیلمساز بزرگ و بلندپروازی بود که با هوش سرشار و قوه تخیل مهارناشدنیاش، مرزهای سینمای را گسترش داد. آثار کوبریک به همان لوح سنگی فیلم اودیسه فضایی میمانند. آثار الهامبخشی که در مستند اتاق ۲۳۷، تنها به پیچیدگیها و ظرافتهای یکی از آنها اشاره میشود.
۲۴ فریم – آریان گلصورت
من از مطلب شما در صفحه اینستاگرامم با ذکر آدرس سایتتون استفاده کردم . اشکالی نداره؟