
۲۴ فریم – ابوالفضل غلامی: مقالهای که پیش رو دارید به معرفی کتاب «نجات گربه، آموزش فیلمنامهنویسی» نوشتهی «بلیک اسنایدر» و ترجمهی بهزاد افشار پرداخته است. نشر ناهید این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب دربردارندهی رهنمودهاییست برای نوشتن فیلمنامههایی موثر و ماندگار.
گربه را نجات بده! بله، گربه را نجات بده! بهتر است بگوییم صحنه را نجات بده، یا شاید هم سکانس را، اصلاً کمی دقیقتر نگاه کنیم، پرده را نجات بده، چرا کل فیلمنامه را نجات نمیدهی؟ حتماً از خود میپرسید این دیگر چه معنایی دارد؟ چه چیزی را نجات بده؟ نویسنده آن را «نجات گربه» نامگذاری کرده است. او اعتقاد دارد در هر فیلمنامهای صحنهای وجود دارد که شخصیت اصلی داستان کنشی مهم انجام میدهد؛ کنشی که ما به عنوان بیننده را بر آن میدارد تا با او همذاتپنداری کنیم، دوستش بداریم و با او پیش برویم. این صحنه، به قول نویسنده، شاید چیزی به مانند نجات گربه باشد! پس بهتر است عنوان را جدی بگیریم؛ گربه را نجات بده؛ اگر گربهی داستانت را نجات بدهی، اینگونه شخصیت، طرح، نقاط عطف، ضرب نهایی و گره گشایی داستان را نجات خواهی داد.
بهتر است قبل از معرفی مختصر و اجمالی کتابِ «نجات گربه»، نویسندهی آن را معرفی کنیم. بلیک اسنایدر از نویسندگان پیشگامِ هالیوود است. عمدهی آثار او از طرفی به آدمهایی امثال اسپیلبرگ فروخته شدهاند و یا آثاری را خلق کرده است که یک سره در زمرهی مستقلهای هالیوود قرار میگیرند. همین دوگانگی، مستقل بودن در عینِ بدنه بودن آثار او، کتاب «نجات گربه» را به اثری تماماً ویژه بدل کرده است، چرا که تیزبینی اسنایدر در مفاهیم و عناصر فیلمنامهنویسی دو سویهی مهم را میشکافد: ابتدا سویهی صنعتی آن را میکاود و بعد آن را در سویهی شخصی غسل میدهد. چیزی که در کتاب وجود دارد، هماهنگی بین این دو نوع نوشتن است؛ «نجات گربه» هر دو جنبهی فیلمنامهنویسی، یعنی هم بخش صنعتی و هم بخش هنری آن، را در نظر میگیرد، زیرا رسیدن به موفقیت نیازمند دستیابی به تعادلی مابین هنر و تجارت است و این کتاب دقیقاً به این نکته رسیده است.
بلیک اسنایدر فیلمنامههای زیادی فروخته است و شاگردان زیادی را هم تربیت کرده است. در نهایت، کتاب او ترکیبی از زبان عامیانه و درهم تنیدنِ عناصر اصلی فیلمنامهنویسی است. کتاب توسط بهزاد افشار ترجمه شده و انتشارات ناهید آن را به چاپ رسانده است؛ ترجمهی بهزاد افشار آن لحنِ سرکش و عامیانهی اسنایدر را به خوبی ادا کرده است. کتاب دارای مقدمه، بخشهای اصلی و واژهنامه است.
آن گونه که در کتاب آمده است، بلیک اسنایدر (۱۹۵۷-۲۰۰۹) در سن هشت سالگی به کسب و کار خانوادگیاش پیوست و به عنوان صداپیشه به پدرش کن اسنایدر، تهیهکنندهای موفق و برندهی امی، پیوست. بلیک فیلمنامهنویسی را با نوشتن قسمتهای سریال شرکت بچههای دیزنی آغاز کرد و بعد از آن به نوشتن فیلمنامههای مستقل روی آورد. از او به عنوان یکی از موفقترین نویسندگان فیلمنامههای مستقل در هالیوود یاد شده است. او تعداد فراوانی فیلمنامهی مستقل فروخت و ارائههای فراوانی به دفاتر فیلمسازی بزرگ داشته است.
«نجات گربه» را میتوان یکی از نمونههای متأخر، مشهور و صد البته مؤثر و بحثبرانگیز در کتابهای موسوم به راهنمای فیلمنامهنویسی دانست. الگوهای بزرگانِ فیلمنامهنویسی، اعم از سیدفیلد و مک کی، اشارات ویژهای به قواعدی دارند که شاید در نگاه اول بیش از حد تئوریک به نظر برسد؛ چیزی که شخصِ اسنایدر هم به آن واقف است؛ او اذعان میکند دلیل نوشتن کتاب «نجات گربه» این بوده است که به این نتیجه رسیده است که وقتش رسیده بود کسی که میلیونها دلار از فروش فیلمنامه درآمد داشته است، چیزی به اسم راهنمای فیلمنامهنویسی بنویسد؛ اسنایدر اشاره میکند که آیا بهتر نیست نویسندهی کتاب راهنمای فیلمنامهنویسی، سابقهی آموزش به کسانی را داشته باشد که خود فیلمنامهنویس شدهاند و فیلمنامه فروختهاند؟ خب، باز بنده چنین آدمی هستم!
دلیل شهرت کتاب «نجات گربه» تا حد زیادی وابسته به جذابیت و سادگی آن در انتقال مفاهیم پیچیدهی فیلمنامهنویسی و تیزبینی زیرکانهی اسنایدر در مواجهه با عناصر داستان برمیگردد. برای نمونه، تأکید شفاف او بر عنصر «بدوی بودن» اثباتی بر این مدعاست. اسنایدر با طنز تلخ و گزندهی خود توضیح میدهد که عنصر اصلی قوت درام، بدوی بودن آن است؛ این به این معنی است که داستانی که مینویسید به گفتهی خودش برای یک انسان غارنشین هم باید قابل درک باشد؛ مخاطبان به سرعت تسلیم درامهایی میشوند که بدوی باشند، اساسیترین امیال را نشان بدهند و برای آنها بجنگند؛ پس او با زیرکی تمام میگوید: «خب، تبریک، فیلمنامه را تمام کردی؟ خسته نباشی، اما بهتر نیست کمی به عقب برگردی و بگویی آیا به اندازهی کافی بدوی هست؟» پس هر وقت نمیدانستید چه کار کنید، شخصیتهایتان را از عمیقترین جای دل آدمها انتخاب کنید. چیزی بسازید که بقیه بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. چیزی بگویید که هر غارنشینی به همراه خانوادهاش بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
با من تکرار کنید: باید بدوی باشید!
با اینکه خود اسنایدر هرگز فیلمنامهی چندان مشهوری ننوشته است، قابلیت درخور او در فراگیری، شناخت، دستهبندی و الگویابی فیلمنامهها به همراه شیوهی نگارشی شبیه به طرز صحبت معلمان آزموده، «نجات گربه» را به موفقترین اثر او، و یکی از آثار شاخص در این زمینه، تبدیل کرده است. زبان او در عین دلنشینی، مطالبی عمیق و پیچیده را به مناسبت موضوع مد نظر پروبال میدهد.
اسنایدر در فصل «همان همیشگی را میخواهم، اما…»، که فصل دوم کتاب است، مفهوم تک سطری را بیان میکند؛ این همان نکتهی شناخت وی از الگوهای فیلمنامهنویسی است. او اشاره میکند که باید مرید تک سطری بود، تک سطری دستورالعملِ داستان است، دی اِن اِی داستان است، ملاکی ثابت است که باید بر باقی کار صدق کند. اگر خوب باشد، تمام نیازهای پروژهای پیروزمند را برطرف میکند و در این صورت در تمامی طول نوشتن فیلمنامه راهنمای شما خواهد بود. در یک کلام، تک سطری سنگ بنای کار است، هم برای شما و هم برای مخاطبی که قرار است برای فیلمتان پول بدهد. اگر به تک سطری اهمیت بدهید، بهترین داستان ممکن را ارائه خواهید کرد؛ و اگر میبینید که در میانهی کار از آن دور میشوید، اطمینان حاصل کنید که دلیل درستی برای آن دارید.
ممکن است وسواس اسنایدر در پافشاری بر پارهای موارد محل مناقشه باشد، اما این امر برای فیلمنامهنویسی مستقل در هالیوود قابل درک و حتی نیاز کارِ فیلمنامهنویسان گمنام به شمار میآید. در نهایت، یکی دیگر از جذابیتهای این کتاب بیان مفاهیمی است که صرفاً مختص فیلمنامهنویسان و داستانپردازان نیست، بلکه میتواند برای هر خوانندهی علاقهمندی جذاب باشد.
مهمترین نکتهی «نجات گربه» این است که باید از کاری که میکنید لذت ببرید. لذت بردن همه چیز است. وقتی از کارتان لذت میبرید، نشاندهندهی این است که در مسیر درست قرار دارید. با داشتن چنین روحیهای است که وقتی برای بار صدم شروع به نوشتن فیلمنامهای میکنید، طبق خودِ کتاب، هنوز همان شور و هیجانی را دارید که بار اول فیلمنامهای را مینوشتید.
در آخر، مطلب را با جملهای کلیدی از اسنایدر در کتاب به پایان میرسانم:
«فیلمنامهنویس بودن یعنی سوختن و ساختن با یک درگیری مداومِ درونی مابین یک خودبزرگبینیِ جانکاه و عدمِ اعتماد به نفسی عمیق.»
نویسنده: ابوالفضل غلامی
دیدگاهتان را بنویسید