
۲۴ فریم – سرویس آموزش: در این مقاله، بخش دوم از معرفی بیست فیلمی که تست بکدل موفق عمل کرده و شخصیتهای زن قدرتمندی دارند تقدیم مخاطبان میشود. بخش اول این مقاله را میتوانید از اینجا بخوانید.
۱۰. خیلی وقت است که دوستت دارم/ I’ve Loved You So Long- فیلیپ کلودل، ۲۰۰۸

«خیلی وقت است که دوستت دارم»، اولین تجربهی کارگردانی فیلیپ کلودل، فیلمی فرانسوی-آلمانیست که در جشنوارههای بینالمللی گوناگونی به نمایش درآمد و برای مدتی محدود در آمریکا اکران شد.
جولیت (کریستین اسکات توماس) که سابقا پزشک بوده از حبس طولانیاش از زندان آزاد میشود. والدینش دیگر کاری به کارش ندارند اما خواهر کوچکش، لئا (السا زیلبرستاین) مایل است به او کمک کند و او را به خانهاش راه میدهد تا مدتی با خانوادهی او بماند.
لوک، شوهر لئا، چندان به این تصمیم مطمئن نیست ولی دو فرزندخواندهی ویتنامی آنها از داشتن یک خالهی جدید در خانهشان هیجان زده میشوند. خانهی آنها که پدر لال لوک نیز در آن زندگی میکند آنقدری بزرگ هست که جولیت را در خود جا دهد. ولی برای جولیت که هنوز به آزادی تازهاش عادت نکرده، تطبیق دادن خود با دنیای بیرون از خانه و افرادی که به او اهمیت میدهند سخت است.
همانطور که فیلم پیش میرود، تماشاگر متوجه میشود که او چه مدت زندانی بوده، به چه جرمی محکوم شده و نهایتا این که انگیزهی او برای این جرم چه بوده است.
برگ برندهی «خیلی وقت است که دوستت دارم» بازی درخشان کریستین اسکات توماس است. او ثابت میکند که برای خلق یک تصویر چند وجهی، پیچیده و صادقانه از یک شخصیت شکسته، میتواند همانقدر در زبان فرانسه بازی روان و باورپذیری داشته باشد که در زبان انگلیسی دارد.
این فیلم نامزد و برندهی جوایز متعددی از جشنوارههای بینالمللی مختلف شد و در سال ۲۰۰۹ در لیست ده فیلم برتر بسیاری از منتقدین حضور داشت. درام زیبا و خیرهکنندهی «خیلی وقت است دوستت دارم» جزو بهترین بازیهای کریستین اسکات توماس محسوب میشود.
۹. دوستداشتنی و شگفتانگیز/ Lovely and Amazing- نیکول هولوفسنر، ۲۰۰۹

این دومین فیلم سینمایی نیکول هولوفسنر و اولین فیلم مطرح اوست. با توجه به موفقیت این فیلم هم از نظر منتقدان و هم به لحاظ تجاری (هر چند که فیلم اولش «راهرفتن و حرف زدن» جزو فیلمهای هنری مطرح بود)، «دوستداشتنی و شگفتانگیز» مشاهدهای دقیق و فیلمی بذلهگو دربارهی زندگی روزمرهی چند زن است.
درست مثل اولین فیلمش، «دوستداشتنی و شگفتانگیز» یک کمدی-درام دیگر است که به داستان یک مادر (برندا بلتین) و دو دختر بزرگسال تنی او و همچنین دخترخواندهی آفریقایی-آمریکاییِ سنگین وزناش (کاترین کینر، امیلی مورتیمر و راون گودوین) میپردازد. تمامی این زنان با مشکلاتی چون مسائل رابطه با همسرانشان و یا مشکلات مربوط به تصویر بدنی دست و پنجه نرم میکنند و به طور کلی دغدغهی این را دارند که جهان اطرافشان چطور آنها را مشاهده میکند.
هولوفسنر به نوشتن پرترههایی صادق و درونبینانه از زنان مدرن مشهور است و همیشه بازیهای قویای از شخصیتهای اصلی زنش میگیرد ولی شایان ذکر است که بازیگر نقش مکمل مرد او (جیک جیلنهال) نیز در این کمدی مشاهدهای میدرخشد. «دوستداشتنی و شگفتانگیز» برای امیلی مورتیمر در نقش بازیگری که فکر میکند به اندازهی کافی جذاب نیست، ستایش ویژهای به همراه داشت. البته که کاترین کینر و برندا بلتین نیز مثل همیشه باورپذیرند.
۸.خواهران مگدالن/ The Magdalene Sisters- پیتر مولان، ۲۰۰۲

«خواهران مگدالن» فیلمی تولید انگلستان، به کارگردانی و نویسندگی پیتر مولان (بازیگر/کارگردان) میباشد. این فیلم با یکی از نوانخانههای مگدالن سروکار دارد که تحتعنوان «رختشویخانهی مگدالن» شناخته میشود. این نوانخانهها، موسسههای کاتولیکی بودند که «زنان شکسته» را در قرن هجده تا اواسط قرن بیست میپذیرفتند. هر کس فیلم «فیلومنا» را به تازگی دیده باشد با این نوانخانهها آشنا است.
داستان فیلم در ۱۹۶۴ میگذرد و به داستان دو زن که توسط خانوادههایشان به یکی از نوانخانههای ایرلندی مگدالن فرستاده شدند به این امید که از گناهانشان رستگار شوند، میپردازد: رز (دوروتی دافی)، که یک بچه خارج از ازدواج دارد، مارگارت (آن-ماری داف) که پسرعمویش در یک عروسی به او تجاوز کرده، برنادت (نورا-جین نون) که زیاد با پسرهای دنیای بیرون میپلکیده، و کریسپینا (ایلین والش) که از نظر ذهنی تا حدی معلول است.
البته نوانخانه بیشتر یک زندان از آب درمیآید که در آن از زنان کار میکشند و توسط راهبهای به نام خواهر بریجت (جرالدین مکایوان) با سختگیری اداره میشود. او از قدرتش سوء استفاده میکند و به نظر میرسد که از کنترل کردن دخترها با تحقیر آنها لذت میبرد. تمام زنان دوست دارند تا از آن جا فرار کنند اما این کار بسیار سختیست که عواقب جدیای با خود دارد.
«خواهران مگدالن» سرشار از بازیهای درخشان شخصیتهای اصلیست و نگاهی مصمم به وضعیت وحشتناک زنان جوانی که «خودسر» به نظر میرسیدند، دارد. پیتر مولان از داشتن رویکردی احساسی اجتناب میکند و وقایع را با فاصلهی احساسی مشخصی، که باعث تاثیرگذاری بیشتر فیلم میشود، ترسیم میکند.
همچنین، او از این که فقط به ارتباط بین دخترهای جوان که همه خود را در موقعیتی یکسان میبینند پرهیز میکند و به کشف پیچیدگیهای درونی آنها نیز میپردازد. «خواهران مگدالن» جایزهی شیر طلایی را در جشنواره فیلم ونیز برد و به محض اکران از همهجا، به جز واتیکان که فیلم را محکوم کرد، مورد تمجید قرار گرفت.
۷. نُه تا پنج/ Nine to Five- کالین هیگینز، ۱۹۸۰

این کمدی محبوب یکی از پرفروشترین فیلمهای دهه هشتاد میباشد. در این فیلم آهنگی فوقالعاده محبوب به کار رفته که برندهی دو جایزهی گرمی شد. فیلم با تقدیر و تمجید بسیاری روبهرو شد و یک سریال اسپین-آف تلویزیونی و همچنین یک اقتباس موزیکال برادوی نیز از آن ساخته شد.
این فیلم دربارهی سه زن است که در یک دفتر و برای رئیسی شووینیست و سکسیست کار میکنند. جودی (جین فاندا، که تهیهکننده فیلم نیز بوده) بعد از آن که شوهرش تمام پساندازشان را از دست میدهد و با منشیاش فرار میکند، مجبور است تا یک شغل جدید پیدا کند. او در محل کار جدیدش با مدیر دفتر، ویولت (لیلی تاملین)، آشنا میشود که بیوهایست که سعی دارد حرفهای برای خودش دست و پا کند اما درخواستِ ارتقاء سمتش توسط رییسشان، فرانکلین هارت (دبنی کولمن) رد میشود.
جودی و ویولت به یک بار میروند تا حالشان جا بیاید و دورالی (دالی پارتن) نیز آنها را همراهی میکند؛ کسی که همه فکر میکنند دیوانه است ولی در واقع در برابر فرانکلین قربانی واقع شده. سه زن شروع به نقشه کشیدن میکنند تا از رییس زنستیز و متعصبشان انتقام بگیرند و در نهایت او را دزدیده و تغییرات لازم را در دفتر اعمال میکنند.
این فیلم که یک طنز واضح اجتماعی که به بسیاری از نگرانیهای جنبشهای زنان پرداخته، میباشد. «نه تا پنج» که از ۱۹۸۰ تا به امروز محبوبیتی همگانی کسب کرده، در گیشه به شدت موفق بود. همچنین، نقطهی آغازی برای حرفهی بازیگری دالی پارتن، که قبلتر به عنوان یک خوانندهی محبوب کانتری شناخته میشد بود و از زمانسنجی کمدی او استفادهی خوبی کرده است.
به غیر از دبنی کولمن در نقش یک حرامزادهی شووینیست، فیلم پر از شخصیتهای زن است که به نظر میرسد از نقشهایشان لذت میبرند. فیلمی خندهدار و شگفتانگیز که تا امروز همچنان مطرح است.
۶.یادداشتهایی بر یک رسوایی/ Notes on a Scandal- ریچارد ایر، ۲۰۰۹

این فیلم براساس رمانی به همین نام نوشته زویی هلر میباشد. «یادداشتهایی بر یک رسوایی» اقتباسی نوشته شده توسط پاتریک ماربر و کارگردانی شده توسط ریچارد ایر و با بازی جودی دنچ و کیت بلانشت است.
باربارا کوت (جودی دنچ) یک معلم تاریخ در دبیرستانی در لندن و زنی سن بالا و مجرد است. او در حال نزدیک شدن به سن بازنشستگیست و از ضبط جزئیات دربارهی اطرافیان در خاطراتش لذت میبرد. وقتی شبا هارت (کیت بلانشت) به عنوان معلم هنر به مدرسه میآید، باربارا به سرعت به او علاقهمند میشود و وقتی میفهمد که شبا ازدواج کرده و بچه دارد، به طرز عجیبی ناامید میشود. چیزی که به نظرش به شدت «معمولی» میآید.
او متوجه میشود که شبا با یکی از دانشآموزانش رابطه داشته اما سکوت میکند. ولی وقتی میخواهد به دامپزشک برود تا گربهی مریضش را اتانازی کند و شبا او را همراهی نمیکند، باربارا شروع به خراب کردن زندگی شبا با پخش کردن اطلاعاتی که از او دارد میکند و امیدوار است تا شبا برای کمک پیش او بیاید.
دلیل اصلی تماشای «یادداشتهایی بر یک رسوایی» اجرای قدرتمند دو بازیگر نقش اصلی آن است. جودی دنچ و کیت بلانشت هر دو میدرخشند. شاید دنچ نقش پرآب و تابترِ پیر دختر بدجنس را داشته باشد، ولی بلانشت نیز بازی خوب و ظریفی به عنوان زنی که در حال از دست دادن کنترل زندگیاش میباشد ارائه میدهد. هر دو زن برای بازیشان نامزد جایزهی اسکار شدند و فیلم نامزدیهای دیگری برای فیلمنامهی شیطانی خود و همچنین موسیقی متن تسخیر کنندهی فیلیپ گلس دریافت کرد.
۵.پرسپولیس/ Persepolis- مرجان ساتراپی و ونسان پرونو، ۲۰۰۷

«پرسپولیس» تولید مشترک فرانسوی-آمریکایی بر اساس اتوبیوگرافی تصویری نوشتهی مرجان ساتراپی به همین نام میباشد. این انیمیشن که اکثرا سیاه سفید است به طور مشترک توسط ونسان پرونو و خود نویسنده کارگردانی شده است.
فیلم با مرجان بزرگسال در حالی که منتظر سوار شدن به هواپیمایی به مقصد سرزمین مادریاش است و به دوران کودکیاش در ایران فکر میکند شروع میشود. مرجان در سنین کودکی شاهد انقلاب اسلامی و پیروزی اصولگرایان و سرکوب تمام جامعه توسط آنان بوده است. کمی بعدتر، جنگ ایران-عراق همهچیز را پیچیدهتر میکند و مرجان وحشت جنگ را به صورت دست اول تجربه میکند.
مرجان با پوشیدن لباسهای غربی و گوشدادن به موسیقی غربی واکنش نشان میدهد و خانوادهی ترقیخواهش که نگران سلامت او در ایران هستند، تصمیم میگیرند او را به وین بفرستند. ولی مرجان هرگز در وین احساس تعلق نمیکند و بعد از چند سال سخت، وقتی که دیگر جنگ تمام شدهاست، به ایران بازمیگردد. برخلاف میل او، وضعیت ایران بدتر از همیشه است، مخصوصا برای زنان، و بار دیگر خانوادهاش باید تصمیم بگیرند که عاقلانه است که در ایران بماند یا خیر.
اگر بر اساس توضیحات بالا متوجه نشدید، باید گفت که پرسپولیس انیمیشن با نشاط و سرگرم کننده ی خانوادگی نیست. این فیلم، فیلمی غمانگیز دربارهی دختری جوان در جامعهای به لحاظ سیاسی و مذهبی خاص، و همچنین نگاهی به دورهای بسیار ویژه در تاریخ ایران و همچنین هویت فرهنگی و قومی آن است.
کیارا ماسترویانی در نقش مرجان ساتراپی صداپیشگی میکند و مادر واقعی او، کاترین دنو نیز صداپیشگی خانم ساتراپی را به عهده دارد. جینا رولندز نیز نقش مهم مادربزرگ مرجان را در نسخهی انگلیسی فیلم ایفا میکند. پرسپولیس برندهی جایزهی ویژهی هیئت داوران در کن شد و به لیست ده فیلم برتر تعداد زیادی از منتقدان در آن سال راه پیدا کرد.
۴.پرسونا/ Persona- اینگمار برگمان، ۱۹۶۶

این فیلم یکی از شخصیترین و همچنین از مطرحترین فیلمهای اینگمار برگمان است و دو بازیگر محبوب او، بیبی آندرشون و لیو اولمان در آن بازی میکنند. این فیلم بخش جدید و انتزاعیتری از حرفهی این کارگردان را رقم زد و با مفاهیمی چون کشف هویت و سایر تمهای مشترک آثار برگمان مثل بیماریهای روانی، عدم وجود معنا و مرگ سر و کار دارد.
وقتی بازیگر شناخته شدهی تئاتر، الیزابت ووگلر (لیو اولمان) به طور ناگهانی دست از صحبت کردن میکشد، روانشناساش توصیه میکند که به کلبهای کنار دریا تحت مراقبت پرستار آلما (بیبی آندرشون) برود. در آنجا، آلما به الیزابت وابسته میشود و مجبور است تمام مدت حرف بزند. آلما به الیزابت از مشکلاتش با نامزدش و تجربهی جنسیای که در نتیجهی این مشکلات داشته و همچنین عواقب آن میگوید. کمی بعدتر، آلما نامهای که الیزابت به او داده تا پست کند را میخواند و متوجه میشود که الیزابت او را تنها به عنوان شئای برای مطالعه و بررسی میبیند.
نتیجتا، رابطهی بین دو زن متشنج میشود و کارشان به زد و خورد فیزیکی میکشد. سپس، رویا و واقعیت شروع به حل شدن در هم میکنند و به نظر میرسد که هویت این دو زن در حال یکی شدن است.
«پرسونا» معمولا به عنوان یکی از بزرگترین شاهکارهای سینما شناخته میشود و به عقیدهی برخی از منتقدین، بهترین اثر برگمان میباشد. این فیلم دو اجرای درخشان از دو بازیگر زن ثابت او به نمایش میگذارد و همچنین برندهی جایزهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر زن برای آندرشون در جوایز جامعه ملی منتقدان فیلم در سال ۱۹۶۷ شد. این فیلم نمایندهی سینمای سوئد در جوایز اسکار آن سال بود ولی نهایتا نامزد جایزه نشد.
۳.رازها و دروغها/ Secrets and Lies- مایک لی، ۱۹۹۶

این فیلم، فیلمیست که مایک لی با آن سبک خودش را پیدا کرد، هر چند که تمامی فیلمهای قبلیاش نیز فیلمهای خوبیاند و ارزش تماشا دارند. با «رازها و دروغها»، مایک لی درام طبقهی کارگر انگلیسیاش را به حد اعلا رساند و از این فیلم به بعد کمابیش به ساخت چنین فیلمهایی پرداخت و در نتیجه اسم او مجازا تبدیل به معادلی برای این ژانر شد.
«رازها و دروغها» داستان زنی از طبقهی کارگر (برندا بلتین) را روایت میکند که زندگیای پر از ناامیدی داشته است. به طور ناگهانی، دختری با او تماس میگیرد که ادعا میکند همان دختریست که او سالها پیش به فرزندخواندگی داده بوده است. این مسئله، روندی را آغاز میکند که بر تمام خانوادهی زن تاثیر میگذارد و رازها و دروغهای او در رابطه با این موضوع، که زندگیاش را بر حول محور آنها بنا کرده، از زیر خاک بیرون میآورد.
بازیهای گیرای تمامی بازیگران، که برخی از بازیگران ثابت مایک لی هستند، و نویسندگی هوشمندانه، از نکات شاخص فیلم میباشند. این فیلم برندهی جایزهی نخل طلا، بهترین بازیگر زن و جایزهی کلیسای جهانی در جشنواره کن و همچنین نامزد پنج جایزهی اسکار شد. جشنوارهها و مراسمهای متعدد دیگری نیز به فیلم، کارگردان و برندا بلتین جایزه دادند.
۲.تلما و لوییز/ Thelma and Louise- ریدلی اسکات، ۱۹۹۱

این فیلم ترسیمی دوباره و ویژه از ژانر فیلمهای زوج هنری و فیلمهای جادهای توسط ریدلی اسکات است. «تلما و لوییز»، قهرمانان مردِ معمول این گونه فیلمها را با دو ضد قهرمان زن جایگزین کرده است. این فیلم هم بین منتقدین و هم از نظر تجاری موفق بود.
تلما (جینا دیویس) و لوییز (سوزان سوراندون) دو دوستاند که تصمیم میگیرند که با هم به سفری جادهای بروند و یک آخر هفته از دوستپسرانشان دور باشند. وقتی در یک بار توقف میکنند، تلما مست میشود و با مردی میرقصد که بعدتر او را در پارکینگ دنبال میکند و سعی میکند تا به او تجاوز کند. لوییز از راه میرسد و به مرد شلیک میکند و او را میکشد.
تلما و لوییز مطمئناند که هیچکس باور نمیکند که مرد سعی داشته به تلما تجاوز کند چرا که افراد زیادی قبلتر آن دو را در حال رقص دیدهاند و دو زن بقیهی فیلم در حال فرار کردن هستند. آنها جی.دی (برد پیت) را نیز سوار میکنند که دزد از آب درمیآید و همهی پولشان را میدزدد و آنها مجبور میشوند به یک سوپرمارکت دستبرد بزنند. از طرفی دیگر، کارآگاه هال اسلوکام (هاروی کایتل) به دنبالشان است و تلما و لوییز نهایتا هیچجایی برای فرار کردن ندارند.
با بازی خوب جینا دیویس و سوزان سوراندون، تلما و لوییز تبدیل به پدیدهای شد که به روح و روانی فرهنگی ورود پیدا کرد. این فیلم برای فیلمنامهنویس زن آن، کالی کوری، یک جایزهی اسکار به ارمغان آورد، جایزهای که نصیب زنان زیادی نشده است. این فیلم نامزد چهار جایزهی دیگر نیز بود و معمولا از آن به عنوان غایت فیلم جادهای فمینیستی یاد میشود.
«تلما و لوییز» فیلمی هنجار شکن است که ارزش دوباره دیدن را دارد. همچنان سفری جذاب و غزلی زیبا در وصف دوستیست.
۱.بازگشت/ Volver- پدرو آلمودوار، ۲۰۰۶

نتوانستم مقاومت کنم و یک فیلم دیگر از پدرو آلمودوار در این لیست قرار ندهم چرا که این کارگردان در زمینهی نقشهای زن در فیلمهای فوقالعادهاش سابقهی درخشانی دارد. «بازگشت» یک کمدی درام جذاب است که سه نسل از زنان را با بازی خوب گروه بازیگرانش نشان میدهد.
ریموندا (پنهلوپه کروز) و سول (لولا دوئنیاس) دو خواهر هستند که در یک روستای کوچک بزرگ شدهاند ولی حالا هر دو ساکن مادرید هستند. ریموندا با دخترش پائولا (یوهانا کوبو) و شوهر نه چندان عالیاش پاکو (آنتونیو د لا توره) زندگی میکند. سول تنها زندگی میکند و در آپارتمانش یک آرایشگاه را اداره میکند.
والدین آنها سه سال پیش در یک آتشسوزی جان خود را از دست دادهاند، ولی وقتی همسایهی خاله پائولایشان (چوس لامپرهآوه)، که هنوز در همان روستای کوچک زندگی میکند، به آنها اطلاع میدهد که روح مادر مردهشان ایرنه (کارمن مورا) ظاهر شده است، همه چیز عجیب و غریب میشود. در همین حین، پائولا، پاکو را که قصد تجاوز به او داشته میکشد. ریموندا جسد را پنهان میکند و به پائولا میگوید که پاکو پدر واقعی او نبوده است و داستان را بعدا برای او به طور کامل تعریف خواهد کرد. روح ایرنه در آپارتمان سول در مادرید ظاهر میشود و اسرار مگوی بسیاری را برملا میکند.
«بازگشت» با مسائل خشنی چون تجاوز، زنای محارم و قتل سروکار دارد ولی همچنان لحن جادویی و حتی گاهی کمدی خود را حفظ میکند. این فیلم در مسابقه نخل طلا در کن به رقابت پرداخت و در نهایت جایزهی بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر زن را دریافت کرد. مورد دوم در واقع به تمامی شش بازیگر اصلی زن به طور گروهی تعلق گرفت. «بازگشت» اولین فیلم پنهلوپه کروز به عنوان نقش اصلی زن در آثار آلمودوار بود و او برای بازیاش در این فیلم نامزد جایزهی اسکار شد. این فیلم به سادگی یکی از بهترین آثار آلمودوار میباشد.
نویسنده: امیلیو سانتونی (Emilio Santoni)
منبع: tasteofcinema.com
ترجمه: غزل عابدی
دیدگاهتان را بنویسید